1. مهارت ها
منظور از مهارت، مقدار دانش و توانایی هر کس به نوبه خود است. هر کدام از اعضاء، باید کاملا معلومات کافی را برای انجام وظایف خود دارا باشند. کسب این دانش از طریق علمی و تحصیل، همراه با تجربیات و قرار گرفتن در عمق کار است که در نهایت، نتایج دلخواه را به همراه خواهد داشت.
2. انگیزه و اشتیاق
همانطور که می دانید، تنها داشتن علم کافی نیست بلکه تمامی گروه باید به هدف اصلی عشق بورزند و با اشتیاق کامل همراه با مسئولیت پذیری، تمام انرژی خود را برای موفقیت گروه صرف کنند. این به آن معنی است که انرژی و اشتیاق گروه، به قدری باشد که بدون بازخواست و یادآوری وظایف به آنها، خود برای رسیدن به هدف گروه تلاش کند.
3. مشارکت و هم پوشانی
هر یک از اعضاء نه تنها در مورد شرح وظایف خود؛ بلکه در تمامی گام به گام هدف های پروژه باید شریک باشند و همفکری کنند. در واقع، هر کدام از آنها باید تا حدی از وضعیت کارهای انجام گرفته نفر دیگر مطلع باشند که اگر روزی یکی از آنها نتواند برای مدتی در کار حاضر شود، دیگر نفرات بتوانند ادامه کار را موقتا انجام دهند. چرا که بازتاب این عدم حضور ی در دایره گروه، نتایج زیان باری را برای کل گروه در بر خواهد داشت.
4. شرح وظایف و تقسیم کار
شرح وظایف بین افراد، باید به طور صحیح و طبق توانایی ها انجام گیرد. به طوری که هر فرد منحصرا در رشته و کار خود تبحر لازم را در حد کافی دارا باشد. همچنین آنها باید به نوع تخصص و توانایی های هر یک از اعضاء نیز واقف باشند تا در صورت بروز مشکل در هر زمینه، بدانند که باید به چه کسی مراجعه و از او کمک گیرند.
5. تنظیم ساعات کاری
اینکه هر فرد تنها به خودی خود انگیزه و معلومات کافی را برای انجام وظایف خود داشته باشد؛ ولی تمام ساعات خود را به تنهایی در اتاقش کار کند و یا حتی گاهی وقت اضافی زیادی نیز داشته باشد، نتیجه مطلوبی را نخواهد داشت؛ بلکه تمامی اعضاء باید با تنظیم جلسات متوالی جهت بررسی روند کار و حل مشکلات احتمالی با یکدیگر ساعاتی را به همکاری مشترک بپردلزند.
6. درک متقابل
درک متقابل بین اعضای گروه، لازمه رسیدن به اهداف آن گروه است. آنها باید آنقدر توانا و روشنفکر باشند که بتوانند عقاید جدید و راهکارهای لازم را در موقعیت های مناسب، ارائه دهند.
7. احترام متقابل
افراد یک گروه، همواره باید احترام متقابل را رعایت کنند. در جلسات گروهی، اعضای یک گروه، باید قادر باشند که عقاید خد را بدون پایمال کردن احترام و نظر دیگران، ـ حتی اگر غیر منطقی باشند - بیان کنند. باید به صحبت های یکدیگر با دقت گوش دهند و در مواقع اضطراری و ایجاد مشکل، بدون ایجاد درگیری به حل موانع بپردازند.
8. هوشیاری
یکی دیگر از مهم ترین خصوصیت اعضای یک گروه، هوشیاری و زیرکی است. انگیزه و اشتیاق لازم برای هر کار گروهی، از ابتدا در هر فرد وجود دارد و باید تا آخر حضور آن استمرار یابد، در حالی که هوشیاری و عکس العمل به موقع و در زمان حل چالش های احتمالی در این راه، مفید و نمایان می شود. این قوه ذاتی، حکم نیروی محرکی برای پرش گروه از موانع و نهایتا کسب هدف اصلی را دارد.
منبع: بایسته های پژوهش گروهی، سید حسین اسحاقی، ص180
احسنت
فرم در حال بارگذاری ...
1. ارتباطات
- مباحثه؛
- گوش دادن؛
- سیاست؛
- زبان بدن؛
- تعامل با بازخورد
- نوشتن صورت جلسه / یادداشت برداری.
2. مدیریت زمان
- وقت شناسی در جلسات گروه؛
- تعین فرجه یا فرصت های زمانی منطقی؛
- رساندن کارها به فرجه های زمانی تعیین شده.
3. حل مسئله
- ارائه ایده ها؛
- نقشه ذهنی.
4. تامل و بازتاب فکری
منبع: بایسته های پژوهش گروهی، سید حسین اسحاقی، ص207
سلام احسنت
فرم در حال بارگذاری ...
گر چه هر کتابی، ارزش یک بار خوانده شدن را دارد، اما هستند کتاب هایی که نه تنها چندین بار، چاپ مجدد بلکه در تمام دنیا شناخته و به زبان های دیگر هم ترجمه می شوند و هر نوع مخاطبی را جذب خود می کنند. این کتاب ها ویژگی هایی دارند. شاید نویسندگانی که کتاب هایشان با استقبال کمی رو به روست از درک آن غافلند، برخی از این ویژگی ها عبارتند از:
1. عنوان کتاب:
مهم ترین مشخصه یک کتاب خوب، انتخاب عنوان زیبا برای آن است. یک نام خوب، می تواند خوانندگان بسیاری را جذب کند.
2. جذابیت:
یک کتاب خوب دارای چنان جذابیتی است که خواننده دوست ندارد کتاب را کنار بگذارد و دوست دارد، بداند آخر ایده و جریان منطقی نوشته یا داستان به کجا می انجامد. این ویژگی بارزترین مشخصه یک کتاب خوب است.
3. تصویر سازی:
زمانی که خواننده کتابی را می خواند، باید از ره آورد، محیط علمی یا قهرمان آن کتاب تصویری در ذهن خود بسازد. اگر کتابی خوب باشد حتی اگر خواننده چند سال بعد هم دوباره آن کتاب را بخواند همان تصویر در ذهنش نقش می بندد.
4. رضایتمندی:
خواننده در پایان یک کتاب خوب از خواندن آن کتاب احساس لذت و رضایتمندی می کند.
5. آموزش:
یک کتاب خوب نه تنها سرگرم کننده است، بلکه باید حالت آموزشی داشته باشد و درسی تازه و پیامی نو به خواننده بدهد.
6. یک کتاب خوب نباید خسته کننده باشد و به مسائل حاشیه ای بپردازد، بلکه باید محور موضوع یا داستان تا پایان کتاب رعایت شود.
7. یک کتاب خوب باید آن قدر ویژگی داشته باشد که خواننده، خواندن آن کتاب را به همه پیشنهاد کند. تولید یک کتاب خوب با چنین ویژگی هایی شاید سخت باشد، اما محال و ناممکن نیست و کتابی که چنین ویژگی هایی را دارا باشد نه تنها خوانندگان خاص بلکه خوانندگان عام را هم جذب خواهد کرد.
منبع: آداب کتاب نویسی، سید حسین اسحاقی، ص 33
فرم در حال بارگذاری ...
همیشه بین زمان تصمیم گیری برای نوشتن و زمان قلم به دست گرفتن، فاصله ای هست که باید سعی کنید آن را به حداقل برسانید. اگر این فاصله زمانی زیاد شود، سبب تنبلی، سستی اراده و دور افتادن از موضوع مورد نظر جهت نوشتن می شود. برای جلوگیری از این کار و کم کردن فاصله می توانید فعلا از برخی عبارت های کلیشه ای برای شروع خاطره استفاده کنید تا به قول معروف” استارت یا کلید کار زده شود” و مشکل شروع نوشتن را نداشته باشید.
عبارت هایی که می توانید برای شروع خاطره از آنها استفاده کنید، اینها هستند:
1. استفاده از یک زمان: “صبح بود” یا “سال 58 بود…"؛
2. استفاده از یک صحنه ساکن و سپس جان بخشیدن به آن: “من و مجید لب شط نشسته بودیم که…"؛
3. استفاده از یک رویداد تاریخی: “در جریان جنگ تحمیلی…"؛
4. استفاده از یک مقطع سنی تحصیلی: “کلاس اول ابتدایی بودم…"؛
5. استفاده از وضعیت هوا: “سه روز متوالی برف باریده بود” یا “هوا ابری بود"؛
6. استفاده از یک مقدمه: “کار کردن در یک مدرسه استثنایی مشکل است؛ اما به انسان آرامش و رضایت خاطر می دهد. در یکی از مدارس استثنایی تهران کار می کردم…"؛
7. استفاده از یک توضیح مختصر: “در سال های خیلی دور، مدیر یکی از دبیرستان های اراک بودم. یک روز از دروازه شهر خود، راه افتادم که به سمت مدرسه…” یا “چهار سال اسیر بودم. یک روز در زندان…”
8. معرفی یک شخصیت: “او هم مهاجر بود. از مهاجرانی که به خاطر ویران شدن خانه و کاشانه شان به دست عراقی ها، به دیگر شهر ها و روستاها مهاجرت کرده بودند.” یا “موجود عجیبی بود. اسمش رضا بود…"؛
9. استفاده از یک اتفاق: “در سال 1360 در شهداد کرمان، زلزله شدیدی رخ داد…"؛
10. استفاده از مکان: “نزدیک مرز عراق بودیم."؛
11. استفاده از یک توصیف یا صحنه پردازی: “بادی سرد زوزه کشان خودش را به پنجره کلاس می زد که به جای شیشه با مقوا بسته شده بود."؛
12. “یادش بخیر آن روزها…” یا “عجب روزهایی بود"؛
13. یادم می آید که…؛
14. هیچ وقت یادم می رود…؛
15. در خاطرم هست که …
منبع:آداب کتاب نویسی، سید حسین اسحاقی، ص91
فرم در حال بارگذاری ...
برای شروع کار عملی و نوشتن خاطره، باید به موارد زیر توجه کنیم و به پرسش های زیر، پاسخ های مناسبی بدهیم:
1. سوژه
1. امروز چه اتفاق مهمی برای من افتاد که نظرم را به خود، جلب کرد؟
2. چرا این اتفاق در ذهن من ماندگار شد و نقطه قوت آن کجا بود؟
نویسنده خاطره باید در هنگام نوشتن، به پرسش شماره 2 دقت بیشتری کند و بکوشد نقطه قوت کار را که سبب ماندگار شدن آن در ذهن خود شده است، پررنگ تر نماید تا بتواند وجود این خاطره را توجیه کند و آن را در ذهن مخاطب خود نیز ماندگار سازد.
2. راوی
نویسنده بهتر است پس از یافتن سوژه مورد نظر خود، برای نگارش خاطره، نوع راوی را هم به نسبت خاطره و متناسب با موضوع آن تعیین کند. در این بخش تا حد امکان سعی کنید از “راوی سهیم در ماجرا” برای بیان خاطره استفاده کنید و فقط در صورتی از “راوی ناظر در ماجرا” استفاده کنید که شخصیت پردازی و نشان دادن ابعاد روحی و روانی شخصیت اصلی لازم باشد. راوی سهیم در ماجرا، نمی تواند ذهنیت ها و ویژگی های روحی خود را بیان کند؛ زیرا در این صورت کار، بسیار غیر قابل باور خواهد بود. در صورتی که اگر راوی شخصیتی ناظر بر ماجرا باشد و از شخصیت اصلی خاطره متمایز باشد، می تواند در خلال شرح حوادث، ویژگی های روحی و فکری شخصیت اصلی خاطره را نیز شکافته، او را روانکاوی کند تا به این وسیله خواننده را بیشتر درگیر خاطره خود نماید.
3. نوع خاطره
در این بخش، نویسنده باید با توجه به موضوع، کلی نگر و جزئی نگر بودن خاطره خود را مشخص کند و آن را در یکی از این دو قالب به رشته تحریر در آورد.
اگر خاطره او دارای حادثه نادر و جذابی باشد، باید با کم کردن شاخ و برگ روایت، نقش حوادث را برجسته کند و خاطره را به صورت کلی نگر بنویسد. اگر هم خاطره اش عادی و معمولی باشد، می تواند با دقت در جزئیات صحنه ها، فضاسازی های ماهرانه و شناساندن شخصیت های خاطره برای مخاطب، ضعف “اندک بودن سیر حوادث” را بپوشاند.
4. آغاز خاطره
نویسنده خاطره می تواند به چند روش خاطره را شروع کند. روش هایی که حتی شما هم می توانید پدید آورنده برخی از آنها باشید. برای آنکه بتوانید تا هنگامی که به پختگی نسبی در این کار دست می یابید، به سادگی خاطره ای را که در ذهنتان وجود دارد بر کاغذ بیاورید،
منبع:آداب کتاب نویسی، سید حسین اسحاقی، ص87
فرم در حال بارگذاری ...